يادداشت ها

در آمدي بر كتاب ديوان الغات الترك

سه شنبه 17 آبان 1390

محمود كاشغري در سال 380 ه.ق در شهر بارسغان نزديك درياچه ايسيق گول (ايسي گؤل) كه امروزه در كشور قرقيزستان واقع شده، به دنيا آمد و در سال 477 ه.ق در97 سالگي چشم از جهان فرو بست. محل دفن كاشغري، شهر كاشغر مركز تركستان شرقي (سين كيانگ) در چين مي باشد. كاشغري حدوداَ در سن 82 سالگي(حدود 1000 سال پيش) شروع به تاليف كتاب ديوان الغات الترك كرده است.

اين كتاب توسط دكتر حسين محمد زاده صديق به فارسي ترجمه و توسط نشر اختر نيز در سال 1384 به چاپ رسيده و تمام مراجعات در ادامه نيز به چاپ مذكور مي باشد.

 در اين كتاب كاشغرلي واژگان تركي را با شرح ظرايف و دقايق فرهنگ تركي و نمونه هاي ادبيات شفاهي و حماسه ها و اساطير كهن مردمي، سازه بندي كرده است.كاشغري در پيشگفتار اين كتاب در مورد تركان و علت تاليف كتابش چنين نوشته است:«تابش خورشيد بخت و دولت در برج هاي تركان از سوي خداوند و گردش دوائر آسمانها بر مملكت و فرمانروايي آنان را ديدم. خداوند نام آنان را ترك نهاد و بر روي زمين فرمانروا ساخت. خاقانان روزگارمان را از ميان آنان بدر آورد، زمام امور ملتهاي جان را بر كف آنان نهادايشان را از هر كس برتر ساخت و بحق آنان را نيرومند گردانيد و كساني را كه به آنان وابسته گشتند و در خدمت آنان به كوشش برخاستند، گرامي داشت و به خاطر تركان، آنان را به نهايت مراد و آرزوهايشان رسانيد و اين اشخاص را از گزند و شر فرومايگان ايمن و بركنار داشت.

هر خردمند نيز اندر يافت كه راه مصون ماندن اين اشخاص از اصابت تير آنان، گراييدن به روش تركان است.

براي راز گفتن ار درد و راه يافتن به دل تركان نيز، راهي جز سخن گفتن به زبان آنان موجود نيست. اگر كسي از گروه خويشتن جدا شود و به تركان پناه آورد، از واهمه و هراس آن گروه رهايي يابد، و همراه او، ديگران نيز توانند پناهنده شوند.

سوگند ياد مي كنم كه من، از يكي از امامان ثقه ي بخارا و نيز از يكي از امامان اهل نيشابور شنيدم، و هر دو با سلسله سند روايت مي كنند كه پيامبر ما چون نشانه هاي رستاخيز و فتنه هاي آخرالزمان و نيز خروج تركان اوغوز را بيان داشت، چنين فرمود:"زبان تركي را بياموزيد، زيرا آنان را فرمانروايي دراز آهنگ در پيش است.[1] »(ديوان صفحه 73 و 74)و

در اين كتاب در شرح هر واژه مثلها و اسطوره هايي كه در باب آن واژه وجود دارد، آورده شده است و به همين دليل مي توان اطلاعات مفيدي از زندگي تركان در حدود 1000 سال پيش بدست آورد؛ براي همين منظور قسمتي از مطالب جالب كه در اين كتاب وجود دارد در ادامه اشاره خواهد شد

كاشغري در توضيح واژه اَگه

 آورده است:

لقبي كه به افراد كارآزموده، سالخورده و خردمند از ميان مردم عادي، داده مي شود. يك درجه از تكين پايين تر است.

وجه تسميه آن چين است كه چون ذواقرنين[2] به چين رسيد، خاقان ترك، براي نبرد با ذوالقرنين گروهي سرباز از جوانان ترك به سوي او فرستاد. وزير خاقان به او گفت: تو جوانان را به جنگ ذوالقرنين فرستادي، در ميان آنان، لازم است رزمندگان دير سال جنگ آزموده نيز باشند. خاقان پرسيد: آيا منظورت اگه است. و مراد وي افراد سالخورده و كارآزموده بود. وزير در پاسخ، آري گفت و سپس خاقان، مردمي سالخورده و تجربه ديده فرستاد. آنان شبانه بر خط مقدم جبهه ي ذواقرنين تاختند و آنان را شكست دادند. يكي از تركان با شمشير بر فرق سر يكي از افراد ذواقرنين زد و او را تا نافش شكافت. در كمر مرد كشته شده، كيسه اي از طلا وجود داشت. آن نيز پاره شده و سكه هاي زر و سيم آغشته به خون پخش شدند. بامدادان، سپاهيان ترك، سكه هاي آغشته به خون را ديدند و از همديگر پرسيدند: اين چيست؟ و پاسخ آن آلتُن قان طلا و خون بود. به كوهي عظيم كه در آنجا بوده، همين نام نهادند. آن كوه نزديك سرزمين اويغور واقع شده است و در پيرامونش تركان كوچ نشين زيست مي كنند. ذواقرنين پس از آن شبيخون، با خاقان ترك از روي آشتي و مصالحه در آمد. »(ديوان صفحه 120)و

در توضيح لغت بَرس به معناي يوز پلنگ آورده است:

نام يكي از سالهاي دوازده‍گانه ي تركان. و اين، بدينگونه است كه تركان نام دوازده گونه از جانوران را گرفته به عنوان نام براي دوازده سال برگزيده اند. سالهاي عمر كودكان، تاريخ نبردها و قهرماني ها و ديگر چيزها را، با گردش سال هاي دوازده گانه مي شمارند، و به ياد مي سپارند. و ريشه ي آن چنين است كه:

يكي از خاقان ترك، اراده كرد كه تاريخ يكي از نبردهاي سالها پيش از خود را بداند. در تعيين تاريخ وقوع آن نبرد، مورخان به اشتباه افتادند. از اين رو، خاقان، در اين كار، با مردم مشورت كرد و در كنگره اي كه به همين خاطر ترتيب داده شده بود گفت: همانطور كه ما، در تعيين اين تاريخ سهو كرديم، پس از ما نيز آيندگان در اشتباه خواهند بود، پس بهتر است كه ما اكنون به شمار برج هاي دوازده گانه ي آسمان و ماه هاي دوازده گانه، سال ها را نيز به همين ترتيب نامگذاري كنيم و تقويم خود را با سپري شدن اين سال ها به نظام آوريم و اين چونان يادگاري جاودانه در ميان ما بماند.

مردم، از اين پيشنهاد خاقان استقبال كردند و آن را پذيرفتند. پس آنگاه، خاقان به شكار بيرون آمد و فرمان داد كه حيوانات وحشي را به سوي رودخانه ي ايلا سو روان سازند. و آن رودي بزرگ است. مردم حيوانات وحشي را وادار ساختند كه به سوي آن آب در آيند. چندي از حيوانات را شكار كردند وگروهي نيز به داخل آب پريدند. دوازده گونه از حيوانات از آب گذشتند. نام اين حيوانات، هر كدام بر سالي نهاده مي شود. نخستين اين حيوانات سِجغان (موش) بود.

چون او پيش از همه حيوانات از آب گذشته بود، نخستين سال از آغاز گردش سالها را سِجغان يلي ناميدند و سپس نام حيواناتي را كه به ترتيب از آب عبور كرده بودند، بر بازپسين سال ها نهادند، بدينگونه:

اُود يِلي            ud yılı                      سال گاو          

بَرس يلي          pars yılı              سال يوز پلنگ

تَفشغان يلي      tawışğan yılı       سال خرگوش

ناك يلي            nek yılı               سال تمساح

يلان يلي           yılan yılı                   سال مار

يُند يلي             yund yılı               سال اسب

قُوي يلي           koy yılı              سال گوسفند

بِجِن يلي           biçin yılı               سال ميمون

تَفاغُو يلي          taqağu yılı              سال مرغ

ات يلي             it yılı                    سال سگ

تُنكُز يلي            tonguz yılı             سال خوك

چون به سال تُنكُز  رسند، برگردند، ديگر باره از سِجغان(موش) آغاز كنند. » (ديوان صفحه 222) و

همچنين كاشغري در شرح لغت ترك چنين آورده است:

«نام پسر نوح (ص) است و آن نامي، است كه خداوند به فرزندان ترك بن نوح عطا فرموده است . . .

نام "ترك" را خداوند نهاده است. چونكه روايت است از "الشيخ الامام الزاهد الحسين بن خلف الكاشغري" به او نيز "ابن الغرقي" گفته است كه شيخ ابوبكر المفيد الجر جرايي از شخصي معروف به ابن ابي الدنيا كه در كتابش كه موضوع آن "آخرالزمان" است نقل كرد كه به استناد از رسول اكرم (ص) حديثي نوشته شده است، و آن حديث، چنين است:

يقولُ الله جلَّ و عزَّ انَّ لي جنداً سميتُهُم التُّرك واسكنتهُم المَشرق فاذا غضبتُ علي قوم سلَّطتُهُم عَليهِم.

يعني خداوند عَزّوجَلّ مي فرمايد: من سپاهي دارم، كه "ترك" ناميدم. آنان را در خاور زمين سكونت دادم. هر گاه بر قومي خشم گيرم، آنان را بر آن قوم مسلط كنم.

و اين خود، در برابر همه ي مخلوقات، برتري و فضيلتي براي تركان به شمار مي رود. زيرا خداوند نام دادن به آنان را خود ولايت فرموده است و در بلندترين جايگاه زمين و در پاكيزه ترين هوا سكونت داده است و آنان را "سپاهيان خودم" خوانده است. گذشته از آن، در تركان صفاتي همانند زيبايي، محبت، خوشرويي، ادب، احترام به بزرگترها، پايبندي به سخن و وفاي به عهد، صفا و سادگي، روح حماسي و قهرماني، دلاوري و جوانمردي كه شايسته هر گونه مدح و ستايش است، و نيز خصوصيات ديگري كه به شمار و اندازه در نمي آيد، نهاد. »(ديوان صفحه 224) و

در رابطه با اين مطلب جالب است اشاره شود در طول تاريخ نيز هجوم تركان به هر سرزميني از طرف ملل مغلوب آن، به عنوان بلاي آسماني ياد شده است. براي نمونه ملل مغلوب، آتيلا رهبر هونها را نيز تازيانه خدا و يا بلاي آسماني مي گفتند. همچنين حمله چنگيز و ارتش ترك و مغول او را نيز چون بلايي كه از آسمان در جزاي كفران نعمت نازل شده بود تلقي مي كردند. (مغولان و حكومت ايلخاني در ايران، دكتر شيرين بياني)و

در شرح لغت تَبُك آورده است:

«سرب را ذوب كرده به شكل چرخه ي دوك درمي آورند و در آن موي بز و جز آن قرار مي دهند. كودكان با لگد و نوك پا زدن، با آن بازي مي كنند.»(ديوان صفحه 238) و

كه نشان از آن دارد كه هزار سال پيشتر در ميان تركان يك نوع بازي وجود داشت كه با توپ انجام مي گرفت و لغت "توپ" نيز از آن مشتق شده است همچنان كه در شرح لغت تُبق آورده است: « گويي كه با چوگان زنند، گوي.»(ديوان صفحه 236) و

در شرح لغت قُمدُو چنين آمده است:

«قطعه پارچه كرباس به طول چهار ارش و به عرض يك وجب كه بر روي آن با مهر خاقان اويغور مهر شده است و در داد و ستد به جاي پول پذيرفته مي شود. اين پارچه اگر كهنه و فرسوده شود، آن را وصله كنند و هر هفت سال يكبار بشويند و باز، بر آن مهر نهند.»(ديوان صفحه 252) و

كه حاكي از آن است كه در آن دوران تركان از نوعي چك پول در داد و ستد استفاده مي كردند.

در جايي از كتاب در مورد افزايش ارتباط تركان اوغوز با فارسها و گويش اوغوزها چنين آورده شده است:

«از روزگاري كه اوغوزان اراده كردند با فارس ها درآميزند، بسياري از كلمات ناب تركي را به فراموشي سپردندو واژك هاي فارسي را پذيرفتندچنانكه اوغوزان لفظ افتَبي را از "آفتابه"ي فارسي گرفته اند. همين گونه است. كلمه ي قليده درمعناي طوق و گردنبند كه از لغت عربي "قلاده" اخذ كرده اند.ديگر تركان به آفتابه، قُمغان و به گردنبند بَقن گويند

بايد دانست كه گويش اوغوزان ظريف و ملايم است. هر اسم و فعل را كه بخشي از آن بن و ريشه و بخش ديگر ادات و پي افزوده است، تركان به طور مزدوج به كار مي برند، ولي اوغوزان تنها افزوده را بر زبان مي آورند. در حالي كه ديگر تركان، اين را به تنهايي به كار نمي برند. »(ديوان صفحه 257)و

محمود كاشغري ترك ستا است، ولي ترك ستايي او معناي خونگرايي نمي دهد، بلكه معناي فضيلت ستايي و ارج نهادن به ويژگي هاي اخلاقي و صفات و سجاياي نيك ما تركان را دارد. ترك ستايي كاشغري مانند ترك ستايي نظامي گنجوي، مولوي و ديگران است كه مي گويند:

پدر بر پدر مر مرا ترك بود،

به فرزانگي هر يك گرگ بود.(نظامي)و

ترك آن بود كز بيم او ديه از خراج ايمن بود،

ترك آن نباشد كز طمع سيلي هر قانسيز خورد.(مولوي) (دكتر صديق، پيشگفتار كتاب، صفحه60)و

چنان كه مي بينيم كاشغري بر خلاف بعضي از هم عصران خود(فردوسي طوسي)، نگرش قومي تنگ نظرانه و نژاد پرستانه ندارد و همين امر باعث شده كه سال 2008 ميلادي، مصادف با هزارمين ساگرد تولد اين دانشمند زبان شناس، از طرف يونسكو سال محمود كاشغري، نامگذاري شود.

..............................................
اگه             ögə, 
آلتُن قان       altın qan,  
بَرس           pars,  
ايلا سو        ılı su,  
سِجغان        sıçğan,  
سِجغان يلي  sıçğan ılı,  
تَبُك             tapük,  
تُبق             topuq,  
قُمدُو           qamdu,  
افتَبي          aftabı
قليده           qılidə
قُمغان          qumğan
بَقن             baqan

 ..............................................

[1]  تعَلّموا لِسانَ التُّركِ فاِنِّ لهُم مُلكاً طوالا.

 [2]  منظور از ذواقرنين، اسكندر مقدوني مي باشد.



بؤلوم :
یازار : محمد امين


آنا یارپاق

آرشیو

Email

RSS

بلاگا گؤره



بؤلوم لر

     

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

سایغاج