يادداشت ها

آسيميلاسيون، لينگوسايد، ائتنوسايد

سه شنبه 17 آبان 1390

آسيميلاسيون به عنوان پروسه اي اجتماعي دو بعد فرهنگي و ساختاري مي تواند داشته باشد

بعد فرهنگي و ساختاري. بعد فرهنگي بيانگر تبعيت و پيروي يك گروه قومي از خصايص فرهنگي گروه ديگر در زمينه هايي مانند زبان مذهب و غيره هست.

در اين پروسه گروههاي ضعيفتر تقريبا هميشه شاخصهاي فرهنگي اصلي و عمده گروه مسلط را اخذ مي كنند.

در مقابل همانند سازي ساختاري اعضاي گروه هاي قومي- زباني اقليت با اعضاي گروه حاكم وارد قراردادهاي اجتماعي ميشوند، و در نهايت اين همانند سازي به نابودي وضعيت اقليت قومي مي انجامد.

(البته منظور از اقليت اينجا كميت نيست منظور گروهي كه ابزارهاي قدرت و حاكميت رو در راستاي پيشبرد اهداف قومي خود استفاده مي كنه )

 در اين رابطه قوم غالب و مغلوب و سياست آسيميلاسيون

قوم مغلوب از تمام يا قسمتي از حقوق خود محروم شده و ستم هايي از طرف قوم غالب در حقش ميشود

برا مثال ميتوان به ستم فرهنگي، ستم اقتصادي،ستم سياسي و ستم فرهنگي اشاره كرد

 همچنين در مورد ستم اقتصادي و دلايل آن لازم به ذكر مي باشد؛ حاكميت با عقب نگه داشتن مناطق قوم مغلوب و صنعتي كردن مناطق قوم غالب (نظريه مارتين مارجر)، اقليتها رو مجبور به كوچ و مهاجرت به مناطق قوم غالب مي كند

 هر چه تفكر برتري قومي ( نژادبرتر، خون پاك، گذشته درخشانتر و ... ) در جامعه اي بيشتر باشد ستم به قوميت هاي تحت سلطه بيشتر خواهد شد.

 آسيميلاسيون در شكل كامل خود از ميان برداشتن تمامي هويت گروهي و زدودن خاطره هاي يك جمع را هدف گرفته است در آسيميلاسيون گروه اقليت تنبيه و تشويق مي شوند تا خود را با نرم هاي حاكميت تطبيق دهند و همرنگ قوم مسلط شوند. در اين حالت به علت حملات سركوب گرايانه و وارونه جلوه دادن واقعيتهاي تاريخي فرهنگي و ... از سوي نهادهاي قوم مسلط، اقوام تحت سلطه مي خواهند هويت واقعي خود را انكار كرده و يا از اين سياه نمايي ها و زشت جلوه دادن ها خود را برهانند. در نتيجه به صورت آرام آرام هويت خويش را فراموش كرده يا آن را مردود مي شمارند.

 آسيميلاسيون مانعي براي يادگيري و دانايي هست. خوار انگاشتن زبان قومي و غير ادبي خواندن زبان آن قوم، يادگيري زبان آنان را براي قوم مغلوب دشوار مي كند.

كودكان گروه قومي، استعداد آفرينش فرهنگي را از دست داده و شكوفايي آنها نابود مي شود.             

با توجه به مطالب ذكر شده مشاهده مي شود آسيميلاسيون نوعي ريشه كن كردن فرهنگي هست پس مي توان آن را اتنوسايد نيز دانست، چرا كه در اتنوسايد (يا ژنوسايد غير فيزيكي) هدف از ميان برداشتن فرهنگ يك قوم و جايگزيني آن با فرهنگ ديگري است، بدون از ميان برداشتن فيزيكي (ژنوسايد يا نسل كشي) آن قوم. چون زبان مهمترين ركن هويت و فرهنگ يك قوم مي باشد، اتنوسايد هميشه با لينگوسايد (زبان زدايي يا زبان كشي) همراه است. در اين سياست هدف هضم و تضعيف يك زبان از طريق منع كاربرد مكتوب، تمسخر و تحقير آن زبان است و به سه صورت انجام مي پذيرد. 

1. روش خشونت آميز، كه با ممنوع ساختن و كيفر دادن صورت مي گيرد. 

2. از طريق آموزش اجباري زبان غالب، كه بهترين روش براي از بين بردن يك زبان بهترين روش ياد دادن زباني ديگر است.
 چرا كه سده هاي طولاني زبان هاي قومي به علت بي سوادي زنده ماندند. با گشايش اولين مدرسه به زبان دولت حاكم، نسل نخست به صورت دو زبانه در مي آيد و نسل هاي پس از آن فقط زبان حاكم را خواهند شناخت. 

3. در اين روش به افراد گروه قومي تفهيم مي شود كه زبان محلي در حقيقت زبان نيست، بلكه مجموعه اي است از آواها و لهجه ها كه نه قابل طبقه بندي هستند و نه گوش نواز
. جالب است اگر به سياست هاي زباني نظام هاي حاكم در ايران در 90 سال اخير دقت شود، كاربرد هر سه روش در مقاطع زماني خاص مشاهده مي شود.



بؤلوم :
یازار : محمد امين


آنا یارپاق

آرشیو

Email

RSS

بلاگا گؤره



بؤلوم لر

     

سون یازیلار

باغلانتی لار

یولداش لار

آرشیو

سایغاج