نظر دكتر شريعتي در رابطه با خودآگاهي و استحمار
چند وقت پيش بنا به دلايلي به نظرات دكتر شريعتي در رابطه با "خودآگاهي و استحمار" علاقهمند شده و مطالبي در اين خصوص مطالعه كردم. جالب اين بود كه اين نظرات دكتر اگر چه در رابطه با نگرش غربيها نسبت به مسلمانان و مخصوصا ايراني ها بود. اما با اندكي دقت مي توان به خوبي دريافت، اين سخنان توصيف كننده امروز يك فرد آزربايجاني مي باشد!
فردي كه خود را در بحران هويتي گم كرده، فردي كه به افتخارات، به ادبيات، به زبان و تاريخ و ارزش هاي خود پشت كرده و به داشته هاي ديگري افتخار مي كند!
فردي كه در مقابل توهين ها و تحقيرها، نه تنها عكس العملي نشان نمي دهد، بلكه خود نيز به دامن او پناه برده و حتي در اين راه از او پيشي مي گيرد!
... " اول مذهبمان، ادبياتمان، فكرمان، گذشته مان، تاريخ مان و اصلا نژادمان را، و همه چيزمان را چنان تحقير كردند، و ما را به قدري آدم هاي دست دوم حساب كردند، كه ما نشستيم خودمان، خودمان را مسخره كرديم.
در عوض خودشان را آنقدربرتر و بالاتر و عزيزتر نشان دادند، به ما باوراندند، كه ما تمام تلاش و دعوت و آرزو و مبارزه مان براي نوكري فرنگ [فارس] شد، تا اين كه اداي آنها را دربياوريم، شبيه به آنها حركت كنيم، حرف بزنيم، راه بريم! حتي تحصيل كرده دانشمند ما از اين كه زبان فارسي [تركي] را از ياد برده، افتخار مي كند، ...
آدم اين قدر دربي شعوري افتخار بكند، در ندانستن، در فراموش كردن؟! خيلي عجيب است؛ نه اين كه در فرا گرفتن زبان فرنگي [فارسي] افتخار بكند؛ در اين كه زبان خودش يادش رفته و بعضي چيزها را نمي داند، افتخار مي كند! تا اين حد عاجز و ذليل! اين كه ديالكتيك «سوردل» است، ديالكتيك سوردل ديالكتيك بچه است. بچه وقتي كه مادرش ميراندش، دعوا و تحقيرش مي كند، ناراحت است و براي اين كه از حمله هاي مادر در امان بماند، به خود مادر پناه مي برد؛ اين ديالكتيك سوردل است!
نژاد برتر، ملت برتر، و حتي آدم برتر، براي اينكه قوم و ملت يا آدمي را به زير مهميز قدرت و تسلط خويش بكشد، تحقيرش مي كند. به قدري مذهبش را، ايمانش را، فكرش را، شخصيت هايش را، گذشته اش را، همه چيزش را تحقير مي كند، كه او براي اين كه از مسير تهمت ها و تحقيرهاي او، از جايي كه هميشه به وسيله او تحقير مي شود، فرار كند، به دامن خود او پناه مي برد، و خودش را به شكل او در مي آورد، كه ديگر در مسير تهمت هاي او نباشد.
...
اين ها همه، به خاطر اين است كه ايمان به خويشتن را، عوامل گوناگون، از آدم مي گيرد، و تنها چيزي كه ايمان به خويشتن را براي آدم فراهم مي كند، «خودآگاهي» است، يعني، در مرحله اول من بفهمم كه مربوط به چه نژادي، به چه مليتي، به چه تاريخي، چه فرهنگي، چه زباني، چه ادبياتي هستم، و به چه افتخارات، نبوغ ها، ارزش هايي وابسته ام. اين يك بازگشت به «خودآگاهي» است. ... (خودآگاهي و استحمار، دكتر علي شريعتي)
بؤلوم :
یازار : محمد امين